راهی بس دشوار را طی کردهایم و زمانی است که این مکان را در سکونی مطلق درجا میپیماییم. اینجا بعد مکان و زمان درهم حل شده و زمان آلوده به ایستایی مطلق خارج از ماهیتش آنقدر کش آمده که توانایی بازگشت حتی به شکل خاطره را نیز از یاد برده. مکان نیز معنی خود را از دست داده. دیگر آن نیست که بود. انباشت لحظههاست، هوایی راکد که گویی هرگز سبکی پرواز نسیم تازه را تجربه نکرده، واژهای از جنس درد، فریادی خاموش اسیر در عمق بتن و فلز. اینجا بخار نفسها میپوساندت. حتی آه، آسیب زنگزدگی را در بطن خود مدفون دارد.
یک و نیم متر در دو متر. مخزنی لبالب از سم که چرکی لزج پیرامونش قندیل بسته. زمان هم که در مدخل چنین دخمهی گیر بیفتد، لوله میشود، به خود میپیچد، از دیوار آویزان میماند و ملغمهای میسازد که در آن ماهیت تکرار و تداوم جاریش به بنبست میرسد. اینجا حتی چرخه متناوب شبانهروز هم بینظم میشود. هنوز دوری پایان نیافته، سیکل تازهای آغاز میگردد. ساعت را زمان که نه، موج تنهایی که خود را بر صخرهی زمان میکوبد، به جلو هل میدهد. در پی این تلاقی خود نیز به عقب پرتاب میشود ولی باز جلوتر از پژواکش دیوار مقابل را نیز میپوشاند. اتفاقات نیفتاده همهویت با خاطرات در ذهن ثبت میشوند. حتی حرکت شاخکهای سوسکی در این میان رقصی موزون را رقم میزند و به پدیدهای تماشایی بدل میشود.
برای فرار از تنهایی و فراموشی موقت شکنجه مکاشفه به کار میاید و گریز به لحظات ... لبریز از ... چه بود؟ یادم نمیاید چه؟ هر چه بود با چاشنی شادمانی میامد. ولی آیا واقعا بود؟ خاطرهای در پرده اوهام یا توهمی ساده؟ درد بهت رشد پروانه در تنگی پیله میتپد. در اردوگاه مرگ میشنوم بازجویم فرزندی دارد هم سن و سال من. وقتی بداند که پدرش با من چه کرده از شرم سرخ خواهد شد و لجوجانه پا بر زمین خواهد کوبید که بهتان است! دستان پدرم همیشه مرا با مهربانی نوازش کردهاند! وقتی خارج از این دیوارها با لبخندی از جنس مهر پیوند میخورم، به حماقت پرحقارت او و مشتی هممسلک پستش خواهم خندید و با اواز "هیچ چیز دائمی نیست" در خیابان خواهم رقصید.
زمان بدون کمترین هماهنگی با منطق سر میخورد و حتی عمیقتر از پیش به سلولم رخنه میکند. درد همراهش میاید. تنها ملاقاتی این دخمه همین درد نافذ است که پررنگ تر از قبل بر زخمهای تن و روحم تلنبار میشود و میماند تا برخلاف نبود کوچکترین توافق، زمان پر تخطی را از صبر اشباع کند. دیری نخواهد پایید تا زادبوم در رویهای آنی و به نیروی قیام، بالاآوردهشدگان حقیر را در پستای تاریخ بالا بیاورد. با این تفالههای قدرت چگونه رفتار خواهیم کرد؟
Comentários